وب‌سايت مجله صوفي (شماره 106)                                                                                    

                             .   https://farsi.sufijournal.org


قضاوت

دکتر عليرضا نوربخش

ترجمه: دکتر صفورا نوربخش

انسان‌ها در ابتدا با شکار حيوانات و جمع‌آوري گياهان غذاي خود را تامين مي‌کردند. براي حفظ بقا مجبور بودند تا در برخورد با هرچيز به سرعت موقعيت خود را بسنجند و قضاوت کنند. بايد تشخيص مي‌دادند که حيواني که در مقابل آن هاست خطرناک است يا نه، گياهي که موجود است سمي ست يا مفيد، انسان ديگري که طرف آن‌هاست دوست است يا دشمن. لذا انسان بايد اين موضوع را به سرعت مي‌سنجيد تا قادر باشد واکنش مناسبي نشان دهد و از خطر مصون بماند. اما انسان اين مکانيزم ضروري براي بقا را چنان گسترش داد که غريزه‌اي که براي حفظ بقا الزامي بود به تدريج به حيطه‌ي اخلاقيات کشانده شد و به قضاوت خوب و بد تعميم پيدا کرد.

 

ادامه ...

پیـر مغـان

در آتش خـود پیـر مغـان سوخت چنانم

کـز خـود خبـرم نیست بجز عشق ندانم

از حسـن خــداداد سخـن گفـت نگـارم

تـا عشق بشد حـال مـن و جملـه بیـانم

واعظ همه از قهـر بگویـد که همان دید

از دفتـر لطفـش مـن دلــداده بخـوانـم

زان روز که بر نرگس مستش نظرم بست

پیمـان وفـا بستم و نقش است بـه جانم

سـاقی سر خـم رفت مـرا خواند کنارش

سیـراب شد از عشق همـه روح و روانـم

در میکــده تسلیــم رخ یــار نکــویــم

بـا تیـر نگـه بـرد چـو او تـاب و تـوانـم

بخشیـده مــرا نــور در آتشکــده‌ی دل

عمـری اسـت کـه در بنـدگی پیر مغانم

علی‌رضا نوربخش

19 مهر 1403 شمسی، 10 اکتبر 2024، بمبوری

 


آدرس جديد وب سايت ديوان نوربخش

به سه زبان فارسي، انگليسي و اسپانيايي

Https://WWW.divan-nurbakhsh.org

 



 

 

(رباعیات 19)

عشـق آمـد و روح تـازه در مـن بدمیـد ............... تا بـرد به جایی که نه کس دید و شنید

جـز وحـدت بـی‌کران دگـر هیـچ نبـود ............... گـم شد مـن و گشت یـار یکتـای پدید

******

بــا دلبـر خـود گفت چـه گـویـی آخـر ............... حیـران تـوام مـن بـه چـه کـویـی آخر

معشـوق بخنـدیــد و بـه عـاشـق گفتـا ............... مـن جملـه تـوام مـرا چـه جـویـی آخر

******

زان عشـق کـه راز زنـدگـانی است بـگو ............... مقصـود حیـات و شـادمـانـی است بگو

افســرده‌دلـی اگــر ز زشتـی گــویــد ............... از یــار کــه اصـل مهـربـانی است بـگو

******

وقت طرب است و ساقی و مطرب و می ............... هنگـام سمـاع و نغمـه‌ای بـا دف و نـی

چندان بـرهیم از خـود و هستی خویش ............... تــا هیچ نـدانیـم کجـاییـم و بــه کـی

******

از حلقـه‌ی زلـف او نـوازش مـی‌ریخـت ............... وز نرگـس او غمـزه و نـازش مـی‌ریخت

گفتـم بنشین بـا مـن و از خـویش بـگو .............. لب بست ولـی قصـه‌ی رازش مـی‌ریخت

علیرضا نوربخش

18 آبان 1403 خورشیدی، 8 نوامبر 2024، لندن




منتشر شد      
انگلیسی -   اسپانیایی -   روسی -   آلمانی -   استرالیا -   سوئدی -   ایتالیایی -   فرانسوی -   بلغارستانی -   اکراینی -   نیوزیلندی -   هلندی -   لهستانی -   کانادا -   بوستون آمریکا -   چک
ویکی پدیا سلسله نعمت اللهی -   ویکی پدیا جواد نوربخش
کلیه حقوق و مطالب این سایت متعلق به سلسله نعمت اللهی می باشد. استفاده و نشر مطالب آن با ذکر منبع آزاد می باشد